سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

ماها اولین کسانی هستیم که فهمیدیم

باتری قلمی با ضربه شارژ میشه..پوزخند






تاریخ : یکشنبه 92/7/14 | 12:10 صبح | نویسنده : nasim | نظرات ()

همه ی اونایی که میان تو وبم

و نظر نمیزارن خیلی نامردن

امید وارم همشون کچل شن...

اما من واسه دل خودم میام و

مینویسم...

مینویسم تا یه ذره هم شده فضارو

از این غم خالی کنم...

حداقل خودم بعداز خوندن این همه غمه و غصه که

همه تو وبشون مینویسن بیام تو وبم یه کم خوش

باشم...

آخه یکی بیاد به من بگه چرا همه انقدر غم دارن.

آخه بچه13ساله چی از عشق میدونه که میاد

از شکست عشقی مینویسه؟؟؟؟؟

من تو این سن داشتم به این فکر میکردم که قطارا آخر

خط چطوری دور میزنن...






تاریخ : یکشنبه 92/7/14 | 12:1 صبح | نویسنده : nasim | نظرات ()

آخه دوست جونیا...دوست داشتن

عزیزه دلای نسیم جوووونی....دوست داشتن

این انصافه..؟؟؟یعنی چی؟

نه شما به من بگین..!!نکته بین

این انصافه..؟؟؟یعنی چی؟

شما تو پمپ بنزین برین دستشویی

باید200تومن بدین.قاط زدم

اون وقت میاین تو وبم..

آخه یه پیامی..یه لایکی..یه تشویقی..

بابا یه کم به آدم روحیه بدین..!گریه‌آور

من که رفتم.. اگه نظری اومد واسم میام..

اگه نه نمیییییییییییامممممممممممم...عصبانی شدم!






تاریخ : چهارشنبه 92/7/10 | 1:15 صبح | نویسنده : nasim | نظرات ()

خیزیدو خز آرید که هنگام خزان است

باد خنک از جانب خوارزم وزان است

اگه گفتید چه آرایه ای داره..؟؟؟یعنی چی؟آفرین






تاریخ : چهارشنبه 92/7/10 | 1:1 صبح | نویسنده : nasim | نظرات ()

میپسندم پاییز را..

زیرا که معافم میکند از پنهان کردن

دردی که در صدایم میپیچدواشکی

که در نگاهم میچرخد...

همه میدانند سرما خورده ام..!!






تاریخ : چهارشنبه 92/7/10 | 12:56 صبح | نویسنده : nasim | نظرات ()

آیا میدانید با شمردن حلقه های

تن ماهی میتوانید به سن

کنسرو پی ببرید..؟؟؟یعنی چی؟

انتحان کنید...حتتتتتتتتما..گیج شدم






تاریخ : چهارشنبه 92/7/10 | 12:51 صبح | نویسنده : nasim | نظرات ()

ای کاش کوه به کوه میرسید ولی آدم

به ادم نه...!!

آخه بعضی آدما ارزش دوباره دیده

شدن ندارن..!!!خوابم گرفت






تاریخ : چهارشنبه 92/7/10 | 12:47 صبح | نویسنده : nasim | نظرات ()

یادش بخیر اون موقع ها..مؤدب

زنگ کلاس که میخورد مسئول آبخوری

دیگه نمیذاشت آب بخوریم..قاط زدم

همیشه سمت چپ دفترو بیشتر از ورقه

های سمت راست دوست داشتیم..دوست داشتن

اون پاکن دورنگه ها بود.!تمام زورمونو میزدیم که با اون طرفی

که آبی بود چیزایی که با خودکار نوشته بودیمو

پاک کنیم.اما همیشه یا دفترمون کثیف میشد.یا

پاره..جالب بود

هروقت که حوصله ی درسو نداشتیم به

بهونه ی تراشیدن مداد میرفتیم گوشه ی کلاس دم سطل آشغال...شوخی

وقتایی که معلم اجازه ی صحبت نمیداد تو یه برگه

با دوستمون تله پاتی راه مینداختیم.اونم یواشکی..پوزخند

زنگ تفریح که میخورد انگار رد بول خورده بودیم به سمت

حیاط پرواز میکردیم...آفرین

حالا آدامس چسبوندن به صندلی معلمو آجر کادو دادن واسه

روز معلم و کشیدن کاریکاتور معلم رو تخته بماند...پوزخندپوزخندخیلی خنده‌دار






تاریخ : دوشنبه 92/7/1 | 12:20 عصر | نویسنده : nasim | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.